به گزارش شهرآرانیوز، در زمانهای که گاهی با چند خط آرایش و چند مژه مصنوعی میشود هزینههای میلیونی روی دست خانوادهها گذاشت و جیب زوجهایی را که تازه در ابتدای مسیر زندگیاند خالی کرد، هستند کسانی که درست در نقطه مقابل این جریان ایستادهاند؛ کسانی که نهتنها کمهزینه، بلکه گاهی کاملاً رایگان گره از کار دیگران باز میکنند. کار خانم صدارتی فقط آرایش عروس نیست؛ اگر زوجی بخواهند، از لباس عروس و کیف و کفش گرفته تا کتوشلوار داماد را هم امانی در اختیارشان میگذارد؛ همه برای اینکه بخشی از بار مالی مراسمشان سبکتر شود.
ما قرارمان را در سالن او گذاشتهایم. امروز قرار است عروس جوانی را راهی خانه بخت کند. چون عروسخانم محجبه است و میخواهد با پوشش کامل از سالن خارج شود، همه خدمات برای او رایگان شده و لباس عروس هم یکی از لباسهای آماده سالن است. برای داماد هم یک دست کتوشلوار از همان مجموعه تهیه کردهاند. وقتی وارد میشویم، کار عروس تمام شده و خانم صدارتی با شوقی مادرانه، شنل و دامن او را مرتب میکند تا برای ثبت لحظهای زیبا آماده شود. ذوق و افتخار در چهرهاش پیداست؛ تصویری که بلافاصله آن را ثبت میکند تا الگویی شود برای دیگران.
حکیمه صدارتی، متولد ۱۳۵۷، مادر سه فرزند است و سالها خانهدار بوده است. خودش هم باور نداشت روزی سالنی داشته باشد و کارش بهعنوان آرایشگر شناخته شود. اما امروز با همان شانهها، گیرهها، قلمها و چرتکهاش گرههایی را باز میکند که فقط به زیبایی محدود نمیشود.
او از همان ابتدای زندگی مشترک، دستش به خیر و کمککردن باز بوده است. «اگر کاری از دستم برمیآمد دریغ نمیکردم.» از معرفی دختر و پسرها برای ازدواج گرفته تا کمک به تزئین سفره عقد. یکبار هم آینه شخصی خودش را با گلهای داوودی تزئین کرد و به عروسی هدیه داد. اما مهمتر از همه اینها دغدغهاش نسبت به دین و دینداری بود. همین دغدغه او را به خانم طاهایی—که بعدها از دنیا رفت—رساند و با راهنمایی او جلسات خانگی تفسیر قرآن را با حضور اساتید مکتب نرجس برپا کرد.
خانم صدارتی از سال ۱۳۷۷ که ازدواج کرد، کنار والدین همسرش زندگی میکرد. پس از فوت پدرشوهرش و سپس مادرشوهر و در همان دوران از دست دادن پدر خودش و مرگ دلخراش دختر برادرش، ضربههای روحی سنگینی خورد. این اتفاقها همراه با دوران قرنطینه کرونا، او را دچار افسردگی شدید کرده بود.
اما یک روز بیآنکه برنامهریزی کرده باشد، بلند شد، به آرایشگاه محله رفت و گفت میخواهد کار یاد بگیرد. «اگر تا قبل از آن کسی به من میگفت آرایشگر شو، میخندیدم؛ ولی انگار یک نیروی درونی مرا به سمت یادگیری برد.».
چون کرونا بود، مشتری کم بود و وقت کافی برای آموزش. طی یک ماه بخش زیادی از مهارتها را یاد گرفت. بعد هم مدارک معتبر، کارت بهداشت و تخصصهایی، چون لیفت، کراتین و… را حرفهای یاد گرفت. «به متوسط قانع نبودم. تا خوب یاد نمیگرفتم رها نمیکردم.»
سال ۹۹ سالن او افتتاح شد؛ سالنی که فقط سالن نبود. گاهی صندلیها جمع میشد، فرشها پهن میشد و کلاسهای قرآن، نهجالبلاغه، روضه هفتگی، جلسات آموزشی و حتی نماز جماعت برگزار میشد.
خانم صدارتی میگوید: «میخواستم آرایشگری باشم که پای اعتقاداتش میایستد.» برای همین برخی خدمات را ارائه نمیکند؛ مثل کاشت ناخن، کاشت مژه، اپیلاسیون، لیزر یا پخش موسیقی. همچنین میکاپ برای دختران کمحجاب انجام نمیدهد—البته با روی باز سایر خدمات را برایشان انجام میدهد.
آشنایی او با گروه آرایشگران صیانه مسیرش را روشنتر کرد. «فکر میکردم تنها هستم، اما دیدم خانمهای دیگری هم هستند که کارشان خدامحور است.» با این گروه طرحهای مشترک اجرا کردند، تخفیفهای ویژه برای عروسهای محجبه گذاشتند و تلاش کردند الگوهایی سالم و دینی ارائه دهند.
با همراهی خیران، خیریه «نرجس خاتون» را راه انداخت. «نمیشود عروس راه انداخت ولی جهیزیه نداد!» تاکنون نزدیک پانزده جهیزیه کامل آماده کردهاند؛ سیسمونی و بستههای معیشتی هم تهیه میکنند. خودش میگوید: «من فقط رابط هستم؛ یک قاصدک. خیران حمایتم کردهاند.»
خانم صدارتی علاوه بر کارهای خیر، گوش شنوا و دوستی مطمئن برای بسیاری از زنان محله است. هرچه بلد است—از آرایشگری تا هنرهای دیگر—بهصورت رایگان یا با کمترین هزینه به دیگران یاد میدهد. در سالن کتاب معرفی میکند، پرونده کودکان تحت پوشش کمیته امداد را قرار داده و مرتب منابع مالی برایشان جذب میکند.
این روزها دورهای ویژه برای پسربچههای دبستانی برگزار میکند؛ دورهای شامل روانخوانی، صوت، لحن، حفظ، احکام و اخلاق. کلاس با نماز جماعت ظهر و عصر و حضور استاد عبداللهزاده پایان مییابد. همه رایگان یا با حداقل هزینه.
او و گروه صیانه همچنین در حال راهاندازی پاتوقهایی برای دختران نوجواناند؛ پاتوقهایی که هدف مشترکی دارند: تقویت ایمان، هویت و آرامش دختران و خانوادهها.